توی روزگاری که؛ دل واســۀ شکستـنِ
قیـمـت طـلای دل قــدر سنـگ وآهنـه
بیـن ایـن همـــه غریبــه یه نفرمثل تــومیشـه
آشنــایی که تو قلبــم میمــونـه واســه همیشــــه
تـونباشی چه کسی منونـوازش میکنه
باصبــوری با منِ دلخستـه سازش میکنه
تـونباشی نــمیخـوام لحظـــه ای رو سربکنم
نــمیدونـم بعـد تـومـن چــی رو بــاور بکنــم
نــمیتــونم نـــمیتـــونم کــه تــو رو رهـــا کنم
بعـد تــو مــن چـــه کسـی رو عشــق مــن صـــدا کنـم
تـونباشی چه کسی منونـوازش میکنه
باصبـــوری با منِ دلخستــه سـازش میـکنه
تــو نـباشی..
تـــو نــباشی...
******